مستی بعد از دیدن تو در خواب

وقتی چشمات رو بازی میکنی 

می بینی مثل روزهای دیگه نیست

سرت درد میکنه... چشمات ورم کرده... سینه ات سنگینه... بغض داری.. دلتنگی داری.. نفست سنگینه

بعد می فهمی خواب کسی رو دیدی که نباید ببینی

خواب کسی رو دیدی که سال هاست داری سعی میکنی از خودت قلبت ذهنت دورش کنی

و وقتی بیدار میشی نمی تونی بگی چه اتفاقی افتاده و باید مثل همیشه باشی و فقط بگی دیشب بد خوابیدم

مجبوری به یه بهونه ای بزنی بیرون تا این بغض سنگین رو بشکنی... با خیابون ها قسمتش کنی...

با آهنگ های شبیه خودت...

و روز بدی رو داشته باشی.. با اینکه عادت کردی با جسمت کنار ادم ها زندگی کنی و روحت جای دیگه باشه ولی اون روز دیگه ظرفیت تکمیله و توان مدیریت کردنش رو نداری...

حس میکنی با داد و بیداد می تونی همه چی رو درست کنی...

غضب و داد و بیداد می دونی یعنی چی... یعنی فرار از چیزی که نمیدونی... از سکوت های گذشته...خود خوری ها...

میدونی هر چیزی ظاهری داره و باطنی... اگر سگ دهانش نجسه چون الودگی داره... اما باطنی هم داره.. علتش اینه غیر از صاحب خودش به بقیه پارس میکنه و حمله میکنه... مگر کسی که صاحبش به اون علاقه داره و یا اجازه امنیت میده... این نشونه خدا برای ما ادم هاست... ما هم قلب هامون نجسه.. چراا... چون غیر از خودمون که نفس خودمون باشه و صاحب اصلیمون باشه به بقیه در غیر زمانی که باب میلمون نباشه پارس میکنیم.. این همون صورت برزخی هست که ازش شنیدی که خدا در دنیا هم گذاشته تا شخصیت خودت رو ببینی... کاری به حق و نا حق .. پیر و جوون و بچه نداری... یعنی مقام انسانیت رو نمی بینی.. یا نمی بینی شاید حق با طرف مقابله... فقط چون برخلاف میل صاحبت هست حمله میکنی و پارس میکنی...و فقط به خودت یا صاحب خودت وفاداری... مثلا ماشین جلو حرکت نمیکنه کار نداری شاید حق با اونه یا شاید مشکلی هست چون باب میل من نیست پارس میکنی ... چه ها نکردیم با این نادیده گرفتن حق ها و پارس کردن ها...

ما انسان ها فقط شبیه انسانیم قلب هامون نجس و باطنمون هیچ شباهتی با انسان نداره...

مردها گاهی فهمیدن می خواهند...