ناامیدی

ساخت وبلاگ

میدونی دل کندن از کجا شروع شد

از استوری new life is loading

آدمیزاد ناامید نمیشه تا یه چیزی که میخواد برسه

اما اونجا وقت ناامیدی بود... وقت دل کندن بود.. وقت جدا شدن بود...

میدونی من فکر کنم فقط اینو به دکترم گفتم

یه روز گفت واقعا دوست داری زندگیت درست بشه.. گفتم نه... چون دنبال معجزه میگردم برم سراغش ... به کسی نگفتم که بعضی جاها خودم نخواستم.. خودم خراب کردم... تا میدیدم داره اوضاع خوب میشه خودمو میکشیدم عقب فکر میکردم دارم بهت خیانت میکنم... همش میگفتم دیگه یه جا همه چی تموم میشه.. خرابش میکنم تا به تو برسم.. اما انگار قرار نبود بشه .. و من فقط جریان رو خراب میکردم و دنبال معجزه برای رسیدن به تو بودم...

اما اون شب شب از بین رفتن امیدها و آرزوها بود

فکر کنم تا صبح نخوابیدم و ۲ ۳ شب گریه کردمم... یاد اون شب تو افتادم که بهت گفتم بچه دار شدم در صورتیکه تو صبحش فکر کرده بودی قراره با من از اول شروع کنی امام تمام امیدهات با یه جمله من خراب شد و نوشتی این خونه آتیش گرفته و داره میسوزه.. یادته؟ من یادمه لحظه به لحظه اش...

یک هفته سخت گذشت تا قبول کنم تمام تلاش ها و امیدهای این ۱۱ ۱۲ سال تموم شد... دیگه واقعا تموم شد و از دستت دادم برای همیشه...

عکس عروسیت رو دیدم چیزی که همیشه آرزوش رو داشتم.. چقدر زیبا و ساده آرایش کرده بودی...

فیلم عروسیت رو هم دیدم همونی که کیلیپش رو داده بودن بیرون... حتی پاگشا شدنت خونه دختر عموت... همه رو دیدم

دیدم که چقدر همسرت خوشحال بود و از داشتنت لذت می برد... خداروشکر...

ببخش من و به خاطر همه چی.. ببخش و بدون همه تلاشم رو کردمممممم... اما به قول فیلم شهرزاد انگار تقدیر قوی تره بعضی وقتا

امیدوارم این هارو بخونی... ببخش اگر هنوززززز نتونستم کامل از قلبم بیرونت کنممم...هنوز دلم برات تنگ میشه.. منو برای همه چی ببخش و بدون بهترین و شیرین ترین دوران زندگیم با تو بوددددد... لذت بوسیدنت وسط کوچه... و همه خاطراتی که همشون هستن.. و هیچکس مثل تو منو بغل نکرد اون بغلی که من از سربازی اومده بودم و تو برای دیدن من دویدی و منو محکم بغل کردی... امروز صبح توی مترو بغض کردم که چقدر من هنوز مترو رو به خاطر تو دوست دارم و چقدر توی مترو دنبال تو گشتم شاید ببینمت

مراقب خودت باش.. همه ی اتفاق های خوب مال تو باشه و خوشبخت و شاد باشی... شاید یه روز دوباره ارزوم برآورده شد و دوباره دیدمت...

مردها گاهی فهمیدن می خواهند...
ما را در سایت مردها گاهی فهمیدن می خواهند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eshghemahall بازدید : 75 تاريخ : يکشنبه 25 دی 1401 ساعت: 15:26